Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/


اصلاًحسین جنس غمش فرق می کند

این راه عشق پیچ وخمش فرق می کند

اینجاگدا همیشه طلبکار می شود

اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

شاعر شدم برای سرودن برایشان

این خانواده، محتشمش فرق می کند

"صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین"

عیسای خانواده دمش فرق می کند

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش

معلوم می شود حرمش فرق می کند

تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش

حتی سیاهی علمش فرق می کند

با پای نیزه روی زمین راه میرود

خورشید کاروان قدمش فرق می کند

من از حسینُ منی  پیغمبر خدا

فهمیده ام حسین "همش" فرق می کند

 

علی زمانیان

فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه

این کشته فتاده به هامون حسین توست              

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

 

أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ،

سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ،

سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ،

سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ،

سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ،

سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ ،

سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ ،

سلام بر فرزند سرور جانشینان ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ،

سلام بر فرزند فاطمه زهراء ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْرى،

سلام بر فرزند خدیجه کبرى ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى،

سلام بر فرزند سدرة المنتهى ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى،

سلام بر فرزند جنّة المأوى ،

أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا،

سلام بر فرزند زمزم و صفا ،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ،

سلام بر آن آغشته به خون ،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ،

سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ،

أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ،

سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء ،

أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ،

سلام بر غریبِ غریبان،

أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ،

سلام بر شهیدِ شهیدان ،

أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ،

سلام بر مقتولِ دشمنان ،

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ،

سلام بر ساکنِ کربلاء ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ،

سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ ،

سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند،

أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ،

سلام بر پیشواى دین ،

أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ،

سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ، 

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ،

درود بر آن پیشوایانِ سَروَر،

أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ،

سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده،

أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ،

سلام بر آن لب هاى خشکیده،

أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ،

سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ،

 سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ،

سلام بر آن جسـدهاى برهـنه )بر خاک)،

أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ،

سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ،

أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ،

سلام بر آن خون هاى جارى ،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ،

سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ،

أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،

سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،

أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ،

سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)،

أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ،

سلام بر حجّتِ پروردگارِجهانیان، 

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ،

سلام برتو (اى حسین بن على) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ،

سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ،

سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى)،

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ،

سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت،

أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ   الْمَظْلُومِ،

سلام بر آن کشته مظلوم،

أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ،

سلام بر برادرِ مسمومش،

أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ،

سلام بر على اکبر،

أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ،

سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک،

أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ،

سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده،

أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ،

سلام بر آن خانواده اى که نزدیک (و همراه سَروَرشان) بودند،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ،

سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها،

أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ،

سلام بر آن  دور افتادگان از وطن ها،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ،

سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن،

أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ،

سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ،

سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خویش براى خدا) و شکیبا،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر،

سلام بر آن مظلومِ بى یاور،

أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ،

سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک،

أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ،

سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ،

سلام بر آن کسى که ربّ جلیل او را پاک و مطهّر گردانید،  

أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،

سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،

سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى نمود،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ،

سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،

سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد،

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،

سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،

سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ

سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ،

سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،

سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد،      

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،

سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،

سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد،

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،

سلام بر آن مدافعِ بى یاور،

أَلسَّلامُ  عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،

سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده،

أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،

سلام بر آن گونه خاک آلوده،

أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،

سلام بر آن بدنِ برهنه ،

أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،

سلام بر آن دندانِ چوب خورده ،

أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،

سلام برآن  سرِ بالاى نیزه رفته،

أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ،

سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء)

تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ،

گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند،

مدتها پیش بود که کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم اثر نادر ابراهیمی رو

خوندم  بی اغراق خیلی قشنگ بود تصمیم گرفتم بعضی از نامه های

قشنگش روهراز گاهی بذارم رو وبلاگم

 

عزیز من!

زندگی، بدون روزهای بد نمی شود؛بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.

اما، روزهای بد، همچون برگهای پائیزی ، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر

بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای می ماند.

عزیز من!

برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم

بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...

                                           

                                            چهل نامه کوتاه به همسرم -نادر ابراهیمی 

امان از درد ندونستن

درد ندونستن بد دردیه

درد اینکه ندونی میخوای چه کار کنی

درد اینکه ندونی چه کار درسته چه کار غلطه

درد اینکه ندونی چه راهی رو باید بری تا به هدفت برسی

درد اینکه ندونی سراغ کی بری تا از این سرگردونی نجاتت بده!!!!

درد ندونستن بد دردیه الهی کسی گرفتارش نشه

 

درد واره ها

گاهی شعرهای قیصر را که میخوانم فراموش میکنم که

او سالهاست دیگر در میان ما نیست

Image Hosted by Free Photo Hosting at <A href="http://www.iranxm.com/

 

دردهای من                                                                                          

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است                                                                     

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم

حرف حرف درد را

در دلم نوشته است

دست سرنوشت

خون درد را

با گلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا

دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟

شادی برای تو غم عالم برای من

از ماه های سال ،محرم برای من

آوای آسمانی داوود مال تو

خاموشی مقدس مریم برای من

از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست

این بود ارث حضرت آدم برای من

بی مهری است رسم محبت برای تو

تنهایی است مونس و همدم برای من

این زخم ها معلم خندیدن من اند

حیرانم از ترحم مرهم برای من

یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ

نگذاشته ست صاحب من کم برای من

بگذار عمر در گذر عشق طی شود

حتی اگر نشد که تو یک دم برای من...

                                                                                                       میلاد عرفان پور